دلنوشته های من
جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من
 
 
پنج شنبه 26 تير 1393برچسب:, :: 2:23 ::  نويسنده : تارا

امشب داداشم بهم زنگ زد-داداش راستکی نه داداش غیرواقعی ولی ماهه ها-

چنددقیقه ای باهام حرف زد و حرفاش خیلی آرومم کرد درموردبیماریم...درخواستام از خدا...دعا برای فرج آقا...بهم گفت خیلی صلوات بفرست...حتما برم پیش مزار شهدای گمنام و با اونا حرف بزنم و دردودل کنم...



پنج شنبه 25 تير 1393برچسب:, :: 19:16 ::  نويسنده : تارا

فردا ضربت خوردن حضرت علیه....بدست شقی ترین فرد..

 



پنج شنبه 25 تير 1393برچسب:, :: 16:13 ::  نويسنده : تارا

سلام...

اگه تو این شبهای عزیز دعامیکنید یا دلتون میشکنه....توروخدا برا منم دعا کنید...دعا کنید برا سلامتی و خوب شدنم....



سه شنبه 23 تير 1393برچسب:, :: 17:12 ::  نويسنده : تارا

انقده دوست دارم منم مهمون برنامه ماه عسل باشم....برا اینکه درمورد وضعیت خودم حرف  بزنم...وضعیت یه فرد سزرطانی که داروهاودرمان های مختلف براش جواب نداده ولی داره زندگی میکنه...

داره خوب زندگی میکنه....هنوزم با انگیزه است.هنوزم زندگی رو دوست داره....من هستم....



سه شنبه 24 تير 1393برچسب:, :: 1:4 ::  نويسنده : تارا

دیگه نمیتونم راحت بشینم....یا راحت راه برم....زخم بستری که داشتم الان واقعا زخم شده...مخصوصا سمت نشیمنگاهم....سوزش داره وخارش و هی جداشدن پوسته....یا مجبورم راه برم یا دراز کشیده کارامو انجام بدم...امیدوارم زودتر خوب بشه و اذیتم نکنه....



یک شنبه 21 تير 1393برچسب:, :: 20:29 ::  نويسنده : تارا

امروز بعدازظهر من در حال استراحت....خواهرم پاشد و داشت کاراشو انجام میداد.منم به هوای سوءاستفاده از موقعیت پیش اومده:

زهرا!!!!؟؟؟

زهرا:بله؟؟؟

- برام چهارتخم میذاری؟؟؟(منظورم چهارتخم لعابی بود برا گلو دردم)

-زهرا:من یه دونه تخم هم نمیتونم بذارم چه برسه به 4تا تخم!!!!!

قیافه من0-0 !!!

نه واقعا من موندم این چه جوری فارغ التحصیل فوق لیسانس شده؟؟؟



یک شنبه 21 تير 1393برچسب:, :: 23:48 ::  نويسنده : تارا

دیروز زن عموم و پسر عموم خونه ما بودن.پسرعموم 7سالشه.دوستش داریم زیاد.هم چون پسر باهوش و زرنگیه.هم چون اون مارو خیلی دوست داره وهم بدلیل اینکه بابام عموی بزرگشه و از وقت فوت پدرش بابام علاوه بر عمو بودن حالت پدر براش داره...

خلاصه دیروز خونه مون بود و داشت تو اتاق من با گاوم بازی میکرد(یه عروسک گاو دارم که5سال پیش دوستام بهم هدیه تولد دادن باتری که داشت میخوند و میرقصید.اسم گاوم هم -قلی-هست خیلی خیلی هم دوستش دارم خیلی هم بانمکه).منم اذیتش نکردم که گاومو ازش بگیرم گفتم بذار بازی کنه....

هیچی دیگه دیشب قبل از رفتن به افطاری میخواستم لباس بپوشم گاومو زیر باکس لباسام پیدا کردم گردنش شکسته بود و اسکلتش از2-3جا شکسته بود...اشکم دراومد...اعصابم بهم ریخت...یعنی من انقد داغون شدم که نگو....باید بگیرم چسب کاریش کنم و دیگه نذارم بچه ها بهش دست بزنن تازه چسب کاریشم بکنم فکر نمیکنم دیگه بخونه و برقصه....طفلک قلی خوشگل من داغون شده....



شنبه 21 تير 1393برچسب:, :: 1:29 ::  نويسنده : تارا

بازم امشب خوابم نمیبره... خسته ام...دلگیرم...آروم نیستم...کاش آروم بشم...

کاش دلم آروم بگیره...حداقل اگه میتونستم روزه بگیرم حتما حالم بهتر میشد...ولی من 3ساعت اگه چیزی نخورم دلپیچه و حالت تهوع و ...



چهار شنبه 17 تير 1393برچسب:, :: 16:19 ::  نويسنده : تارا

هیچ وقت فکر نمی کردم شخصی تو دلم برا همیشه بمیره ....ولی چند وقت پیش این اتفاق افتاد....

با ابراز واقعی علایقم و عدم توانایی تصمیم گرفتن اون برای همیشه تو قلبم مرد...

یه مرگ آروم و ساکت....



چهار شنبه 18 تير 1393برچسب:, :: 1:11 ::  نويسنده : تارا

احساس میکنم خیلی دورم...از بچه های دوره کاردانیم...از اهدافم...از خواسته هام....

خدایا.... من که زندگیمو داشتم خدایی می ساختم...چرا همچین مشکلی برام پیش اومد؟؟؟؟

من باید امسال دوره دکتری قبول میشدم...ولی هنوز تو کارشناسی موندم...خدایا رشته مو عوض کردم تا بتونم بیشترین خدمت رو به جامعه ام بکنم ولی....خدایا....چرا؟؟؟؟

خدایا....بیا این پایین و بهم جواب بده... واسه یه بار بهم بگو چرا......



یک شنبه 15 تير 1393برچسب:, :: 17:41 ::  نويسنده : تارا

سلام علیکم....

بعد یه هفته نبودن دوباره اومدم وبم.تهران بستری نشدم داروهای قبلیمو برام توصیه کردن.همون سرم اب نمک و پماد آلفا و میموزای سی گل...

سه شنبه صبح خونه بودم عصرش مرکز درمانی.فرداش هم بیمارستان چشم و گرفتن جزوه کتابا از بچه های کاردانی...و بعدش هم شیمی درمانی....دیروز هم تزریق 1 واحد خون البته با بدبختی کامل...

بخاطر زدن یه واحد خون 5-6 جای دستم رو سوراخ کردن دیدن نمیشه پامو سوراخ کردن....و تزریق خون حدود4 ساعت طول کشید...و امروز حالم بهتر شد تا تونستم پای لپ تاپم بشینم....



شنبه 7 تير 1393برچسب:, :: 12:59 ::  نويسنده : تارا

خوب چند روزی هم قراره بریم تهران شاید بستری شایدم فقط دارو...

درهرصورت چند روزی نیستم  پای نت و لپ تاپم ....خدافظ دوستان....



شنبه 7 تير 1393برچسب:, :: 12:6 ::  نويسنده : تارا

خوب یادم رفت بگم دیرمز عصر رفتیم جشن عقد دختر عموم.خداییش از حق نگذریم درسته دخترعموم  خوشگله و آرایش عروس و لباس عروس و.... داشت اما خداییش شوهرش خیلی سر تر بود ازش.....یک کیک خوشگلی هم روی سن بود که میدونستیم به ما نمیرسه اما چشم همه مون دنبالش بود.... خوب خیلی خوشگل بود و خوشمزه به چشم میومد....مامان بابام دیشب که رفته بودن اونجا مهمونی برامون کیک آوردن امروز جای شما سبز نوش جانش کردم....خیلی هم خوب بود....



شنبه 7 تير 1393برچسب:, :: 1:8 ::  نويسنده : تارا

خوب بدلیل کبودی ها و زخم های عجیب غریبی که چند روزه تو بدنم(پشتم و ناحیه نشیمنگاهم دیده و پیدا شده )امشب یه سرچی زدم اینترنت ببینم اینا زخم بستر هستن یا نه؟؟؟و برای خوب شدنشون باید چکار کنم؟؟؟؟

و متوجه شدم که بله اینا علایم زخم بستر درجه یک یا دو هستن و برا خوب شدنشون باید حداقل 2-3 هفته ای درمان بکار ببرم تا خوب بشن.پروتئین.کلسیم.ویتامین c ومایعات و روی برا خوب شدن زخم لازمن.شستشو با سرکه سیب برا جلوگیری از گسترش یا شیوع عفونت لازمه.و استفاده از لباس نخی و ملافه نخی.وهمچننین استفاده از شامپو بدن بجای صابون درحمام....



شنبه 7 تير 1393برچسب:, :: 1:47 ::  نويسنده : تارا

خوب فردا باید راه بی افتیم به سمت تهران تا دکتر جراحم پای راستم و زخمشم  ببینه(همون جایی که خودش عمل کرده بود و2تا عضله برداشته بود و گذاشته بود عضلات رو تو سرم جایی که جمجمه رو برداشته بود.!!!!چون الان رد بخیه ها حدود 3 ماهه بازه و اصلا داغون شده).

بلیت قطار هم گیر نیاوردیم همش هم تقصیر خواهر بزرگترم-زهرا- که بسیار سرخوشه بود که:نه نیازی نیس از الان بلیت رزرو کنیم اونوقت نزدیک ماه رمضونه و مردم خیلی سفر نمیکنن و حتما کوپه خالی گیرتون میاد....الان کوپه نیمه خالی هم پیدا نکردیم چه برسه به خالی....

بابا مامانم امشب شام دعوت خونه عموم بودن برادعوت دامادشون که پسرعموم گفته:عموجان من تا فردا بعدظهر حتما بلیت براتون گیر میارم نگران نباشین....امیدوارم بلیت قطار پیدا کنه که سفر با اتوبوس واقعا برام عذاب آوره.خوب نباید از ناراحتی هام خیلی بنویسم اما خوب روم به دیوار گلاب به روی ماهتون بدلیل اینکه چند ماهه پام زخم شده و من اغلب دراز کشیده ام تو خونه یا نشسته و درحال درس خوندن یه قسمت از پشتم و خوب یه قسم وسیعی از قسمت نشیمنگاهم کمکم داره دچار کبودی و زخم بستر میشه.خوب سفرچندین ساعته با اتوبوس داغونم میکنه....



شنبه 7 تير 1393برچسب:, :: 1:45 ::  نويسنده : تارا

به به به.....دیدین امشب والیبال3-1 بردیم لهستان رو....

 



پنج شنبه 5 تير 1393برچسب:, :: 18:59 ::  نويسنده : تارا

نه....واقعا دیدین فوتبال رو خراب کردن.بازیکن های چندصدمیلیونی و میلیاردی؟؟؟؟؟

حیف وقتی که برا دیدن بازیشون تلف کردم.اصلا انگیزه برا بازی خوب و گل زدن نداشتن....

انرژی باید صرف انرژی دادن به بروبچ والیبال باشه که از گروه خودمون صعود کنن که بچه های با هدف و انگیزه ای هستن و میتونن....5-6امتیاز از4 بازیشون لازم دارن تا صعود کنن....



چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:, :: 19:44 ::  نويسنده : تارا

بنظرتون امشب فوتبال چی میشه؟؟؟؟؟؟

میتونیم بدور بعد صعود کنیم؟؟؟؟



سه شنبه 3 تير 1393برچسب:, :: 1:3 ::  نويسنده : تارا

اولا اینکه به درسای خودتون بخندین نه به درسای من....

دوما نداره....خوب ما پارسال این آز رو داشتیم...سر آزمایشگاه استاد داشت درمورد کارتون های خارجکی حرف میزد که چقدر روی اصول علمی میسازنشون.مثلا در مورد فیلم -درجستجوی نمو-حرف زد و بعد ازمون پرسید کیا این فیلم رو ندیدن؟؟؟؟

2تا از بچه های کلاس گفتن که ندیدن فیلم رو....استاد برگشت و خیلی جدی گفت:نفری2 نمره از نمره پایان ترمتون کم میکنم.....این باعث شد که من این دفعه با دقت بیشتری فیلم رو ببینم...



دو شنبه 2 تير 1393برچسب:, :: 1:25 ::  نويسنده : تارا

خوب یک ساعتی هست که میخواستم بشینم و مطلب بگذارم.اما شرمنده روم به دیوار خون دماغ عجیب غریبه نمیذاشت بشینم چیزی بنویسم...

امشب عقد دختر عموم بود و مامان بابام رفتن اونجا و هنوز برنگشتن واسه همون من تا الان با آسایش و آرامش خاطر نشستم پای لپ تاپم:)))

ان شاءا... که خوشبخت بشن...



درباره وبلاگ


پاییز رو دوست دارم بخاطر همه ی زیبایی هاش.... شایدم یه جنبه از دوست داشتن پاییز به این خاطره که الان زدگیم پاییزیه.....نمیدونم دوباره بهار به زندگیم سرمیزنه یا نه.....
رتبه کنکورم....
زخم باسنم... نیومدنم اینجا.... عید فطر دیروز و امروزم... ماه عسل دیشب دیشب مهمونی
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های من و آدرس delneveshteha92.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان