دلنوشته های من
جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من
 
 
سه شنبه 24 آذر 1392برچسب:, :: 12:55 ::  نويسنده : تارا

عجیب دنیاییه!!!!

یا باید سالم باشی یا تهی از احساس!!

جالب اینجاست که همه فکر می کنند اگه ایرادی داری،اگه مشکلی داری،اگه سالم نیستی دیگه چیزی به اسم قلب تو وجودت اصلا وجود نداره......



چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:, :: 19:16 ::  نويسنده : تارا

امروز رفته بودم بیمارستان پیش خانم دکتر جونم تا ویریتم کنه.

بهم گفت طبق نظر گروه پزشکی دیگه شیمی درمانی برام نمیذارن.خوب رادیوتراپی هم نمیشم.این یعنی یه چیزی مثل قطع امید!!!!

البته دکترم آدرس یه پزشک تو تهران رو قراره بهم بده برای اینکه ببینن اون عملم میکنه یانه....

یه عمل وسیع و گسترده...نمیدونم ریسکش چقدره و چی میشه..... 



سه شنبه 19 آذر 1392برچسب:قطار,طب سنتی,مترو,, :: 22:44 ::  نويسنده : تارا

چند شب قبل باقطار راهی تهران شدیم.من و خواهرم.خیلی خسته کننده بود اما امیدوارم نتایج خوبی برام داشته باشه.رفتیم پیش یه پزشک طب سنتی(پزشک عمومی بود و برام وقت گذاشت تا در اولین وقت دکتر متخصص منو ببینه).کلی بهم دستور غذایی خاص نوشت و داروهای گیاهی.

تازه شم!!!یه عالمه منع مصرف بهم داد انقد که دیگه داشت گریه ام میگرفت!!!!فریاد

بهم گفت:ماست نخور!!!لبنیات هیچی نخور!گوشت نه قرمز و نه آبی!!!!!(همون سفید) وکاکائو،قهوه،نسکافه،نوشابه،دلستر و............اوووووه خیلی خوراکی های دیگه نخور!!!!

اصن اگه یه دفعه میگفت برو بمیر راحت تر بود!!!!! والا!!!!

راستی یه ساعت هم تو مترو گیر افتادیم-حادثه ای که خیلی کم اتفاق می افته-



سه شنبه 12 آذر 1392برچسب:مرگ,باور,آمادگی,, :: 23:0 ::  نويسنده : تارا

مرگ....قصه ی عجیب ونامانوس زندگی انسانها....

چقدر براش آماده ایم؟؟؟؟

چقدر باورش داریم؟؟؟



شنبه 9 آذر 1392برچسب:, :: 13:57 ::  نويسنده : تارا

گاهی وقتا آروم آروم و راضیم و گاهی وقتا آشوب درونم منو تا حد کفر پیش می بره!!!!

آخه خدایا......

چیزی از بزرگیت کم نمیشه که چندتا سلول رو که اشتباها تقسیم شدن و هی همینجوری دارن تقسیم میشن رو خودت از بین ببری که....

خدایا2سال و نیمه که علاف شدم... از همه برنامه های عادی زندگیم بریدم و دور شدم...

خدایا اگه میخواستی گوشمو بپیچونی تا آدم بشم،تا از اون غرور الکی دور بشم،تا بهت نزدیک تر بشم.....خدایا قبول....

من متنبه شدم....

ولی خدایا................



یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, :: 23:29 ::  نويسنده : تارا

گاهی وقتا بنا به شرایط یه دعاهایی میکنیم از ته ته ته دلمون.....

خدا هم مستجاب می کنه کامل و جامع....

بعد یه مدتی پشیمون میشیم در حد المپیک و می گیم:

خدایا غلط کردم!!!! دعامو پس میگیرم...

ولی دیگه کار از کار گذشته و...

(این حال و هوای این روزای منه!!!!)



یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:, :: 23:27 ::  نويسنده : تارا

پاییز................

فصل رنگ های عاشق.... 

فصل برگهای عاشق........

فصل عشق....

فصل من....



درباره وبلاگ


پاییز رو دوست دارم بخاطر همه ی زیبایی هاش.... شایدم یه جنبه از دوست داشتن پاییز به این خاطره که الان زدگیم پاییزیه.....نمیدونم دوباره بهار به زندگیم سرمیزنه یا نه.....
رتبه کنکورم....
زخم باسنم... نیومدنم اینجا.... عید فطر دیروز و امروزم... ماه عسل دیشب دیشب مهمونی
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های من و آدرس delneveshteha92.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان