گاهی....
 
دلنوشته های من
جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من
 
 
سه شنبه 18 فروردين 1393برچسب:, :: 22:8 ::  نويسنده : تارا

گاهی فکر میکنم خیلی فراموش شده ام.....(متاسفانه)

گاهی امید  زیادی به زندگی ندارم.....(متاسفانه)

گاهی خودمم اجازه میدم زندگیم روزمره بشه و به سمت هیچ بودن پیش بره.....(متاسفانه)

من پر از یه توان و انرژی شگرفم که اگه تو راهش قرار بگیره هیچ چیزی نمیتونه منحرفش کنه و از بین ببردش فقط باید تو راهش قرار بگیره.

با وجود تمام احترامی که برا مامان بابام قائلم اما نمیتونم از این مطلب و نکته خیلی خیلی خاص بگذرم که خیلی کار اشتباهی مرتکب شدن که باعث شدن من ترم قبل و این ترم رو مرخصی بگیرم و از دانشگاه دور باشم....

دانشگاهی که بزرگترین هدف من برای ادامه زندگی  و لحظات خوشم تو زندگیه....

اشتباه نکنید....نه خود دانشگاه و تیر و تخته و کلاساش و آزمایشگاه هاش و همکلاسیها و استاداش.....

نه ....مهم اهداف بزرگ من از زندگیمه که از دانشگاه باید به دنبالشون باشم.....

وبزرگترینشون اینه:

جهان بیمار و رنجور است...

دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست...

اگر دردی زجانش برندارم

ناجوانمردیست.....

همیشه از سال اول دبیرستان از خودم می پرسیدم:سهم من تو کم کردن دردهای دنیام چیه؟؟؟؟؟و من باید چه کار کنم تا دردی از این دنیا رو کم کنم؟؟؟با مخالفت خیلی ها رفتم رشته تجربی.سال اول کنکورم رتبه ام عجیب غریب شد تو انتخاب رشته هام کاردانی کشاورزی قبول شدم.بااجبار رفتم ولی سال فارغ التحصیلیم به جای کنکور کاردانی به کارشناسی (که اصرار اساتیدم بود+تضمین تو آینده رشته مخصوصا زراعت)من سراسری شرکت کردم و با نهایت خوشحالی و خوشبختی رشته ای رو که سالها بود دوست داشتم قبول شدم:زیست شناسی.....

یک سال زیست خوندم و داشتم تو آسمون ها راه میرفتم از شدت خوشحالی(با اینکه خانواده ام اصلا رضایت نداشتن چون من با کاردانیم تو جهادکشاورزی کار دائم بهم پیشنهاد شد و تو کلینیک گیاهپزشکی هم پیشنهاد کار با حقوق مناسب داشتم)تابستون همون سال اول متوجه تومورم شدم و بعدش کلی بلا و گرفتاری و دوری از درسم.وسالی که همه ورودی های من دارن فارغ التحصیل لیسانس میشن من فقط5 ترم از رشته مو خوندم و4ترم دیگه برام مونده....



نظرات شما عزیزان:

sepide
ساعت15:07---19 فروردين 1393
سلام نمیدونم چرا هر روز دوست دارم بیام تو وبلاگتو به موضوعات جدیدی که کجاشتی زل بزنمو تو چشام اشکو احساس کنم. من اسمم سپیدس تو کیلینیک بخش های سرطانیم کار میکنم پرستارم اونم نایب پرستار با کلی دوست که تو بیمارستان هستن خیلی هاشون چندین هفته ماه که پیش منن یجورایی مثل خواهر شدیم باهم چیزی تو وجودمون نیست که خبر نداشته باشیم . امپول زدنه من تو بیمارستان مشهور شده. از بس که اروم میزنم. حالا بگذریم . از عید به این ور خیلی از دوستام رفتن یا سالم یا واسه همیشه . نمیدونم منظورمو فهمیدی یا نه. اگه فهمیدی باید بگم این حرفارو واسه این نزدم که نا امیدت کنم این حرفارو زدم که امید وارت کنم. دیروز تو بیمارستان شیفتم بود صبح وقت نماز صبح یکی از کسایی که تازه اوردنش فوت کرد مریضیش اصلا سرطان نبود ولی دکترا نتونسته بودن تشخیص بدن مریضیش چی بوده خلاصه .... همین خواستم بگم اگه دوست داری منو هم خواهرت کن ..... همین
پاسخ:سلام سپیده عزیز.آجی گلم.اول بگم:آخرین نظری که واسم گذاشتی رو جواب نمیدم.منم برا کسایی که وقت میذارن و برام نظر مییذارن احترام زیادی قائلم و دلم نمیخواد سرسری از رو نوشته شون رد بشم.(گاهی لازمه که خوب فکر کنم و بعد به نظرات جواب بدم)خوبه که پرستاری و خیلی از علایمی رو که میگم درک میکنی....آجی گلم،من با خیلی از افرادی که آخر عمرشون بوده دوست بودم و....بهترین چیز دوستی بین بیمارا و کادر درمانیه.منم همین جوریم با تمام کادر درمانی محل معالجه ام،دوست هستم و این به من انرژی مضاعف میده....ممنون که به وبم سر میزنی و مطالبمو میخونی.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



درباره وبلاگ


پاییز رو دوست دارم بخاطر همه ی زیبایی هاش.... شایدم یه جنبه از دوست داشتن پاییز به این خاطره که الان زدگیم پاییزیه.....نمیدونم دوباره بهار به زندگیم سرمیزنه یا نه.....
رتبه کنکورم....
زخم باسنم... نیومدنم اینجا.... عید فطر دیروز و امروزم... ماه عسل دیشب دیشب مهمونی
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های من و آدرس delneveshteha92.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان