دکترجراح
 
دلنوشته های من
جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من
 
 
جمعه 5 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 10:56 ::  نويسنده : تارا

دیروز رفتم پیش دکتر جراح.آقای دکتر وقتی منو دید که با عصادارم لنگان لنگان میرم پیشش خندید و گفت:تو که روز به روز داری بدتر میشی...منم خندیدم و گفتم چکار کنم جناب دکتر!!این تاثیر هی دکتر اومدن و رفتنمه!!!!.زخم پامو بررسی کرد و بعد گفت که چقد مدل بخیه زدنشون اشتباه بوده...حالا اگه اینجا ما همچین بخیه ای میزدیم دائم مورد سرزنش پزشک های تهرانی بودیم.چه کنیم که اونا همچین بخیه ای زدن!!!

برام دارو نسخه کرد.تو داروها -اسید استیک-وجود داشت که من با کلی ترس ولرز بهش نگاه می کردم! ولی از دیروز دارم استفاده اش میکنم خیلی شوزش و درد خاصی ایجاد نمیکنه(یا من خیلی پوست کلفت شدم که این درد و سوزش ها برام طبیعی شده)!!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



درباره وبلاگ


پاییز رو دوست دارم بخاطر همه ی زیبایی هاش.... شایدم یه جنبه از دوست داشتن پاییز به این خاطره که الان زدگیم پاییزیه.....نمیدونم دوباره بهار به زندگیم سرمیزنه یا نه.....
رتبه کنکورم....
زخم باسنم... نیومدنم اینجا.... عید فطر دیروز و امروزم... ماه عسل دیشب دیشب مهمونی
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های من و آدرس delneveshteha92.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان