دلتنگی
 
دلنوشته های من
جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من
 
 
دو شنبه 15 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 1:43 ::  نويسنده : تارا

دیروز زنگ زدم خونه خواهرم.دلم فوق العاده زیاد برا علی(پسر خواهرم که3.5سالشه)تنگ شده بود بعد صحبت با خواهرم با علی حرف زدم.

بهش گفتم:چرا نمیای خونه ما؟چرا با بابات رفتی روستا؟؟

علی:خوب بابام گفته بریم روستا منم باهاش رفتم.

خوب چرا نیومدی خونه ما؟من دلم برات خیلی تنگ شده!

علی:خوب من که دلم برا تو تنگ نشده!!!!!

هیچی دیگه منو زد به دیوار و دیگه هم جمع نشدم!!!بچه هم انقدر پر زبون!!!



نظرات شما عزیزان:

یلدا
ساعت15:37---15 ارديبهشت 1393
اوه اوه بچه داداش منم همین طوریه خخخ
پاسخ:;کلا این بچه مشابه گودزیلا هاست.شایدم قبیله آدم خورها....نمیدونم0-0


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



درباره وبلاگ


پاییز رو دوست دارم بخاطر همه ی زیبایی هاش.... شایدم یه جنبه از دوست داشتن پاییز به این خاطره که الان زدگیم پاییزیه.....نمیدونم دوباره بهار به زندگیم سرمیزنه یا نه.....
رتبه کنکورم....
زخم باسنم... نیومدنم اینجا.... عید فطر دیروز و امروزم... ماه عسل دیشب دیشب مهمونی
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های من و آدرس delneveshteha92.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان