دلنوشته های من
جایی فقط و فقط برای نوشتن نوشته های دل من
 
 
سه شنبه 28 آبان 1392برچسب:دکتر,پانسمان,ریکاوری,اسکول!!!!, :: 16:25 ::  نويسنده : تارا

شنبه یه عمل کوچولوی چشم داشتم.با بی حسی نه بیهوشی.

ولی 2 ساعت کامل تو ریکاوری معطلم کردن.یکی نبود بهشون بگه:بابا! بی حسی که دیگه ریکاوری نداره....

بعدشم دکتر جوونه-رزیدنته!دکترکامل که نیس!-بهم گفت فرداش برم پیشش تا پانسمان چشممو باز کنه و تاکید کرد که برم کلینیک پیش خودش.منم گفتم:جناب دکتر!من شهرستانی ام و امروز برمیگردم خونه و فردا نیستم....

فرداش میخواستم پانسمانشو باز کنم؛پدرم گفت:خودت میخوای باز کنی؟؟؟مواظب باش خطرناک نباشه...به پدرم گفتم نگاه کن چه جوری بازش میکنم....

چهارتیکه چسبش رو باز کردم!!!!به همین راحتی....نمیدونم دکتره اسکلم کرده بود که میگفت فردا بیا تا خودم برات بازش کنم عایا؟؟؟؟



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد

درباره وبلاگ


پاییز رو دوست دارم بخاطر همه ی زیبایی هاش.... شایدم یه جنبه از دوست داشتن پاییز به این خاطره که الان زدگیم پاییزیه.....نمیدونم دوباره بهار به زندگیم سرمیزنه یا نه.....
رتبه کنکورم....
زخم باسنم... نیومدنم اینجا.... عید فطر دیروز و امروزم... ماه عسل دیشب دیشب مهمونی
پيوندها
عینک آفتابی ریبنhttp://">عینک آفتابی ریبن
ساعت دیواری">ساعت دیواری
عینک آفتابی">عینک افتابی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلنوشته های من و آدرس delneveshteha92.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان